شبی نیمساعت بذارم واسه خوندن وبلاگای همساده(همسایه؟)
(حالا هرشب که پست نمیذارن ولی خب)
حالت رو، چه خوب، چه بد، به آدمها گره نزن.
خب از فردا که شنبهست و اول هفته بهحساب میآد میخوام یکسری از کارایی که باید در طول هفته انجام بدم رو لیست کنم اینجا.
البته از اینکه بخوام یهروز خاص رو واسه برنامه ریزی شروع کنم خوشم نمیآد، یعنی برنامه ریزی من میتونست از یکشنبه شروع شه، یا حتی سهشنبه، یا چه میدونم پنجشنبه.
میخوام بگم این برنامه هیچ ربطی به شنبهای که اول هفتهست نداره و کاملاً تصادفی از شنبه شده به شنبه بعد، میتونست از یه روز دیگه شروع و شه و باز تو یه روز دیگه که هفتروزش تکمیل نشده تموم شه.
منظورم اینه خودتون رو زیاد تو قید و بند زمان و تعریفهای اینچنینی محدود نکنین،
زمان رو خودتون برای خودتون تعریف کنید چون در واقعیت این بازهها ساخته ذهن بشرن و هر ساختهای میتونه تخریب شه.
-
خب از فصل اول سریال Dark سه قسمتش رو دیدم و از اونجایی که سیزن یک ۱۰قسمته، ۷قسمت باقی میمونه که این ۷قسمت رو از شنبه تا جمعه، روزی یک قسمت ببینم تموم میشه.
+
کتاب جز از کل ۶۵۰صفحهست، که من ۱۲۰صفحهشو خوندم؛ یعنی میمونه ۵۳۰صفحه، که اگه روزی تقریبا ۸۰صفحه بخونم تو ۷رو ز تموم میشه.
+
روزی ۲تا از لغات ۵۰۴رو همراه با بندهاش حفظ میکنم.
+
روزی ۱۰تا فلش کارت تمرین میکنم.
+
روزی یک ساعت ویدیو ماشین لرنینگ نگاه میکنم.
-
فعلا همینا
باید بلند شم دیگه. برم استارت دیدن ویدیوهای دیتاساینس رو بزنم.
دیشب ساعت ۴صبح خوابیدم و ساعت ۱ظهر بیدار شدم که با یه حساب سرانگشتی ۹ساعت خوابیدم.
باید خوابم رو بکشونم رو ۸ساعت در ۲۴ساعت، شبها چون بی سروصدان و فشار و استرسی کمتری بهم وارد میشه بازدهی بیشتری دارم. هم روانی و هم جسمی.
قرص الانزاپین رو هم که میخورم بیشتر بهم احساس گیجی و منگی میده ولی تا ۱اُم که برم پیش روانپزشک ادامهش میدم.
موقعهایی که حالم خوب نیست و حس میکنم پر از خشم و عصبانیتم باید برم تو اتاق، نور رو کم کنم، دراز بکشم، چشمامو ببندم و تا جاییکه میتونم ریلکس کنم.
+ و سکوت. هرصدایی میتونه بیشتر عصبیم کنه، نهایتش نیمساعت، بعدش یکم ریلکستر میشم.