یادم باشه، یادت باشه

هیچ‌علمی، و هیچ هنری یک‌شبه شکل نگرفته. نیاز به علاقه داشته، نیاز به پشتکار و تلاش مداوم داشته. اینو نباید یادت بره که از همین‌جا و همین نقطه‌ای که هستی اگر شروع کنی یقینا خواهی رسید به اون نقطه‌ای که تو ذهنت داری. به شرط فراموش نکردن استمرار در یادگیری. سعی کن هر روز یک قدم بیش‌تر از دیروز از اون نقطه‌ای که درش هستی فاصله بگیری و به اون نقطه‌ای که می‌خوای بهش برسی نزدیک شی.

"یادت باشه هر روز یک قدم در طی یه مدت کوتاه می‌شه چندین و چند قدم و تو بلاخره می‌رسی به اون نقطه‌ی دلخواهت."

من، من نیستم

دلم می‌خواد بگم اون منی‌که ازش متنفرم، من نیست. فکر کردن به اینکه همه‌چی دست خودم باشه عصبی‌م می‌کنه. واسه همین دوست دارم تقصیرارو بندازم گردن اون قسمت از خودم که هیچ تسلطی بهش ندارم. یا فکر می‌کنم یه بخشی در من وجود داره که هیچ تسلطی بهش ندارم. اینجوری قبول واقعیت آسون‌تر می‌شه.

اگه تمام اتفاق‌ها و بلاهایی که سر زندگیم آوردم رو گردن منه طبیعی و نرمال بندازم اون وقت تردید ندارم تو از بین بردنش از بس که مورد تنفره. پس دوس دارم یه من خیالی بسازم که نیاز به درمان داشته باشه و به این باور داشته باشم وقتی که اون درمان شد زندگی منم به روال عادی خودش برمی‌گرده.

I promise

امروز رفتم پیش روانپزشک،

هم دوست ندارم و هم حالش رو ندارم که که بخوام راجع به جزئیاتش بگم،

ولی بهش قول دادم یک‌سری از کارهارو رعایت کنم،

و رعایتشون می‌کنم.

بهم گفت هر ساعتی که خوابیدی باید ساعت ده پاشی،

روز بعد نُه،

روز بعد هشت،

و همین‌طور بکشیش عقب.

کارهایی که در طول روز باید انجام بدم حالا:

  1. خوندن کتاب جز از کل.
  2. خوندن کتاب انسان خردمند.
  3. زبان.
  4. ویدیو دیتا ساینس.

اینارو ثبت می‌کنم واسه انجام فردا.

ببینم چی می‌شه.

Last week

خیلی شیک و مجلسی به هیچ‌کدوم از کارایی که هفته پیش (اینجاhttps://fairy-tale.blogsky.com/1399/08/24/post-7/This-week)

ریخته بودم نرسیدم.

تامام.

داستان جن‌وپری

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.